دوستت دارم دفتر مشق من!
دوستت دارم مداد اتود!
دوستت دارم زنی كه دفتر مشق و سر انگشت و مدادم را
آشتی دادهای.
سنگم
آرام آرام مینویسم و خود را میتراشم
تا به شكل مجسمهای در آیم
كه تو بودایش كردهای.
از دهان من اگر حرفی نیست
كوتاهی از من است
نمیدانم چگونه از تو سخن بگویم
با دهانی از سنگ.
+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۸۷ ساعت 9:48 توسط مصطفی پورنجاتی
|
برای ادامه نشر نوشته هایم در این وبلاگ، لطفا نظر بدهید؛ سپاس گزار می شوم اگر ضعف و قوّت نوشته هایم را به من بگویید