مادر میگفت: صبور باشید. یخها آب میشود. شاعر: مرضیه احرامی
و ادامهاش این نبود آن جا، که: بله آب میشود، پایت توی آب سرد رماتیسم میگیرد میزند به قلبت
جوری که روزی هزار بار آرزو میکنی خوش بودی به قندیلی که توی سرت سرازیر شده بود
(و قندیل چقدر شبیه سرِ رواننویس است. سرش را پایین میاندازد خط میاندازد به صورت پرادو باشد یا پیکان.)
و اگر شاعر بود، حتمن بین رماتیسم و رمانتیسم، جناس برقرار میکرد
برای ادامه نشر نوشته هایم در این وبلاگ، لطفا نظر بدهید؛ سپاس گزار می شوم اگر ضعف و قوّت نوشته هایم را به من بگویید