در این برف نورانی

برق چشم های تو را می جویم

و تنهایی

مثل برف های آب نشده

به مرور

روی دلم منجمد می شود

 

باد می­وزید

سکوت

از انگشت­هات می­ریخت

و میوه­ها

بر سرشاخه­ها

دچار تاراج شدند

خاطرات

غیبشان زد

با برگه­های دفتر ارغوانی

                       در کوران باد

روز کنده شد

چسبید به شیشۀ تاکسی

راننده دید نداشت

مسافران

نتوانستند به خانه­ها برگردند

 

 

چگونگی سادگی

درباره دفتر شعر «خوابگرد و جاده های بی پا» سروده مریم فتحی

مصطفی پورنجاتی

منبع: روزنامه فرهیختگان، ۲۰/۱۰/۸۹

 

از كلمه‌های حافظ استفاده كنیم و شعرها را بخش‌بندی كنیم به «خلوت‌گرا» و «تماشاگر». شعر خلوت‌گرا، شعری است با بیشترین اتكا به تخیل درون‌گرای شاعر و فراوان‌ترین نمود از تصویرسازی‌های ذهنی او. مانند شعرهای سوررئال. اما شعر تماشاگر، در كاربست تصاویر و واژگان و خلاصه در زمینه خیال‌پردازی، به پدیده‌های واقعی و مشاهدات شاعر وابسته‌تر است تا به خلوت‌گرایی او.

مانند رویكردی كه نیما یوشیج كوشید در شعر پدید آورد و به سمبلیسم نیز پهلو می‌زند. با این بخش‌بندی، شعر تماشاگر، شعری شبیه موقعیت یا وضعیت است. این‌گونه شعر، صحنه‌ای است بسیار عادی، انسانی و روزمره، كه همه ما اجزایش را می‌شناسیم، اما فقط وقتی شاعری آن را می‌نویسد، معنی‌دار، به‌هم‌بافته و احساس‌برانگیز به نظر می‌رسد.
در شعر تماشاگر، بحران‌ها همچون انفجار یا سونامی، پر سر و صدا به چشم نمی‌آیند و

 

ادامه نوشته

 

شمر             

خنجرش را از پشت زد

نگران بودم

شنیده بودم وقتی خنجر یا چاقوی فرورفته را

بیرون می­کشد قاتل

دردِ بیشتری دارد

          ـ نامَرد!

این­همه سال

                   چهارده قرن

کینۀ شتری هم دوام نمی­آوَرد

البته من هم کم نگذاشته بودم

هر سال دو ماه   هر ماه سی شب

هر شب دو ـ سه ساعت سینه­زنی، لعن، نفرت

          ـ نامَرد!

خنجر را آرام بیرون می­کشید

لحن نوحه به صداش داده بود

و مرثیه­هایم را تقلید می­کرد

                   با وسطش: قاه قاه

درد حرف­های آخرش

بیشتر از خنجرش بود:

ـ تو شصت شب                   ضجه می­زدی

و من ده ماه تماشایت می­کردم

وقتی از دروغ، جلیقه­های ضخیم می­بافتی

وقتی آبروی آدم­ها را دباغی می­کردی

و آن­وقت در پنج وعده

گمشده­های روزمره­ات را پیدا می­کردی

*

به عنوان نصیحت که نه

از سرِ تجربۀ شخصی عرض می­کنم؛

کاری نکنید سرانجام

به جای عزرائیل

شمر به سراغتان بیاید