اگر جسارت نباشد
**
اگر جسارت نباشد، شعر، نه تخمه است، نه شیرینی
دانمارکی. بلواری ست که از وسط روح میگذرد؛ از وسط آنجا که چیزیمان باشد، یا نه.
نه درد را میشود شکلاتپیچ کرد، نه شعر را جاکوبِ فرق ِسر ِمخاطب.
و برای وقتی آرام باشی، ترجمۀ خوبیست از ماجرای دل.
جسارت نباشد. اینها را برای شما نمینویسم. به خودم یاد میآورم.
و اینکه شعر نیست شعر، جسارت که نباشد.
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۳ ساعت 10:41 توسط مصطفی پورنجاتی
|
برای ادامه نشر نوشته هایم در این وبلاگ، لطفا نظر بدهید؛ سپاس گزار می شوم اگر ضعف و قوّت نوشته هایم را به من بگویید