اسامی راهیافتگان به مرحلۀ نهایی جشن شعر بلاگفا
مجتبی زرین کلاه
مهدیه جوادی
محسن برزگر
اسامی راهیافتگان به مرحلۀ نهایی جشن شعر بلاگفا
مجتبی زرین کلاه
مهدیه جوادی
محسن برزگر
عیبی ندارد. بگذار مردهپرست باشیم. وقتی که آن مرده، اَبَرمرد است و پست نیست، بگذار مردهپرست باشیم:
«باران، بوی دیوارهای کاهگلی را بیدار کرده است» *
نادر ابراهیمی، از این به بعد، بیش از گذشتهها، بیش از سفرهای دور و دراز هامی و کامی
«هست» .
اکنون، نادر «آتش» جاودانهای برافروخته که «دود» ندارد
و «هلیا» ، بار دیگر ، مردی را دوست میدارد که در «یک عاشقانۀ آرام» بیدار، همچنان سرگرم بازی با کودکان یک مهد است.
روانش شادمانهتر و کلامش ماندگارتر
*سطری از «بار دیگر شهری که دوست میداشتم» اثر نادر ابراهیمی. آنچه در گیومه است نیز، اشاراتی به نوشتههای اوست
دوستت دارم دفتر مشق من!
دوستت دارم مداد اتود!
دوستت دارم زنی كه دفتر مشق و سر انگشت و مدادم را
آشتی دادهای.
سنگم
آرام آرام مینویسم و خود را میتراشم
تا به شكل مجسمهای در آیم
كه تو بودایش كردهای.
از دهان من اگر حرفی نیست
كوتاهی از من است
نمیدانم چگونه از تو سخن بگویم
با دهانی از سنگ.
پدرم مُرد
و میراث او لبخند بود
حالا ما خیلی هنر کنیم
چند هجا به خوردش میدهیم
و به اسم شعر
یادداشت میکنیم
*
(پی نوشت: فردا دومین سالگرد اوست . او ادامه دارد در من … .)
هر چه میگذرد
عقربههای ساعت مچیام
ـ ساعت انتظار ـ
مهمتر میشود
و تصویر رُزی که آمادۀ آمدن توست
در من بزرگتر.
نگرانم.
میترسم سر قرار
به جای من
گلبرگهای عظیم یک رُز سفید بیاید
و دست تو را بگیرد.