قلب من چون پر کاهی در هوا پرواز می کرد، پیش از آنکه تو آن را میان دستانت بگیری و نجات دهی

*

هر چه در جیب داشتم بیرون ریختم. چیزی جز چهره های دروغین و عقاید پژمرده نبود. زمان آمدنت بود.

*

تو در قلب منی، حتی وقتی به آن بی­اعتنایم. مثل بوتۀ رُزی که در غیاب باغبان شعله می­کشد

 

***                  از: مسیح در شقایق، نوشتۀ «کریستین بوبن»، برگردان: نگار صدقی، نشر مشکی

*

مژده به شما که چاپ جدید این کتاب (فکر کنم چاپ چهارمش بود) منتشر شد!

لذت و آرامش خواندن این کتاب کوچک ولی بس بزرگ را از دست ندهید!

 

تازه ترین نقد (نخستین بار و به افتخار مخاطبان این دفتر منتشر می شود)

 

نوشتن ِ باد

دربارۀ «این دفتر را باد ورق خواهد زد» سرودۀ شهاب مقربین

                                                                                    مصطفی پورنجاتی

M_pournejati@yahoo.com

 

صدای ساعت کوکی می­آید. تیک تاک. تیک تاک. آرام می­گیریم؛ به سمت خواب. پلک بر هم می­گذاریم و : انفجار.

در شعرهای کتاب تازۀ شهاب مقربین: «این دفتر را باد ورق خواهد زد»، تقریبا" در هر شعر،  این حادثه تکرار می­شود: آرامشی منتهی به انفجار؛ و ما هر شعر را که به پایان می­بریم، وقتی تکه ـ پاره­های تصاویر منهدم­شده در ذهنمان فرو می­نشیند، دیگر می­دانیم که صدای مهیب انفجار بعدی نزدیک است: شعرِ صفحۀ بعد.

 

 

ادامه نوشته

مجموعه شعر «عکس های خصوصی» (منتشر نشده).3

 

پودر سپید

در هوا

این است تعبیر فواره­های پارک

جمعه شب

بی­ما

 

و باید پذیرفت که آب­نماها

از شهرداری­ها فرمان می­گیرند تا از لحظه­های عاشق و معشوق­ها

حالا یکی بگوید

قضیه چیست؟!

با وجود مأموران معذور و حوض­های یخ­بسته

افشانۀ موی فواره­ها را تماشا می­کند

جمعه شب

نیمکت

 ما