همه چیز، زر میشود...
(یادداشتی یه مناسبت گشایش وبلاگ برای جشن شعر بلاگفا)
وقتی جرقۀ یک ریشه، در انتهای زمستان میزند، کسی خبردار نمیشود، و هیچ اتفاق مهمی هم به حساب نمیآید. فقط خاک است که این میلاد کوچک را تماشا میکند ، و خودش را به تمامی، مهد نوزاد ِ ریشه میکند و مینشیند به انتظار.
همۀ اتفاق، همان جرقۀ کوچک است.
روزی که ایدۀ جشن شعر بلاگفا دمید، حوالی بهمن بود؛ رو به اسفند. و کسی نبود. اما انگار کائنات، از همان لحظه، ساقههای سبز ِ شعرها را میدیدند، که روزی شادمان از فصل میوههای رنگارنگ و آبدار تابستان ، گُل خواهند داد.
امروز، وبلاگ «جشن شعر بلاگفا» هم آمد؛ پر نشاط و با خبرهای خوب ِ دوباره.
و آراسته با نامهای دلانگیز شاعران جوان ایران.
به همه تبریک میگویم.
صمیمانه و از سر ِ دل، میخواهم از دو یار عزیز در این مسیر پر درخت نام آورم.
سرکار خانم فیروزه عسکری ، که پیشتاز و پر توان ، گام به گام، از جان گذاشتند و در اطلاع رسانی جشن شعر و در هماهنگیهای بعدی، بسیار کمکمان کردند. ایجاد وبلاگ ویژۀ جشن شعر هم به لطف ایشان بوده است.
و جناب آقای امیر رضا رسولی جامع ، که دلسوزانه و با جدیت، با ایده های خوبشان، کمکهای فکری بسیار به من کردند . دعوت از جناب صفر بیگی ، برای داوری نهایی جشن شعر، دستاورد بزرگ ایشان در این برنامه است.
و میخواهم سپاسگزار همۀ خوبانی باشم که مرتب، پیگیر ماجرای جشن بودند و ما را انگیزه، افزون میکردند.
شعر نمیگذارد ما خسته شویم؛ همین طور جشن شعر.