گاهی شعری مینویسم
و بیشتر، زندگی میكنم
شعرهایی كه می نویسم را
زندگی میكنم.
گاهی شعری مینویسم
و بیشتر، زندگی میكنم
شعرهایی كه می نویسم را
زندگی میكنم.
خردسال ترین عضو جشن شعر بلاگفا، خانم فروغ داوودی ، هشت ساله هستند.
شاید سخن من، احساسهای زیبای شعرهایشان را كمرنگ كند.
شعر 1
گیسوان بلندم را
به کودکی هدیه دادم
که شانه ای جز انگشتانش نداشت!
شعر 2
دو بال زیبا دارم
با آنها پرواز می کنم
تا به آسمان برسم
و از سرنوشت درختی بپرسم
که فقط یک سیب دارد
شعر 3
وقتی شعر می گویم
چشمانم پر اشک می شود
مادرم بغض می کند
وقتی گلی را به دست می گیرم
راه می روم و شعر می گویم
اشک هایم سرازیر می شود
می خواهم آن قدر اشک بریزم
تا اشک هایم دریا شوند
مردم تشنه از آن سیراب شوند
و گلها و درخت ها همیشه سبز بمانند.
اول، یک سپاسگزاری صمیمانه از همۀ دوستانی که از همان نخستین روزهای اعلام جشن شعر وبلاگها، شعرهایشان را برایمان فرستادند. تقریبا" هر روز، ارسال آثار دوستان انجام می شود.
دوم این که تبلیغات و معرفی این جشن، فقط از طریق اعضا صورت می گیرد و ما هیچ راه تبلیغی دیگری در حال حاضر نداریم. پس اگر می خواهید که بر شکوه این جشن افزوده شود و اطلاع رسانی کامل تر باشد، به وبلاگ های دوستانتان سری بزنید و اطلاعیه این جشن را برایشان بگذارید.
سوم این که عزیزانی که مایلند در برخی کارهای اجرایی این برنامۀ ابتکاری و پر شور، با من همکاری کنند و وقتی بگذارند، لطفا" اطلاع دهند. ... تا بعد... .